امام دوم

نامه‏ معاویه به امام حسن علیه السلام

راوندی می‏گوید:
معاویه به امام حسن علیه‏السلام نوشت:
پسر عمو! آن پیوند خویشی را که میان من و توست، قطع مکن؛ زیرا مردم به تو و پیش از تو، به پدرت خیانت کردند.
مردم گفتند:اگر آن دو نفر (کندی و مرادی) به شما خیانت کردند و شما را فریفتند، ما [چنان نیستیم و] خیرخواه توایم.
امام حسن علیه‏السلام فرمود:این بار نیز به آن پیمانی که میان من و شماست، برمی‏گردم؛ گرچه می‏دانم که باز خیانت می‏کنید. اینک قرار میان من و شما، لشکرگاه من در نخیله. آن جا نزد من آیید. سوگند به خدا! به هیچ پیمان من، پایبند نیستید و بیعت میان من و خود را می‏شکنید.

سپس امام حسن علیه‏السلام راه نخیله را پیش گرفت، و 10 روز در آن جا توقف کرد، ولی تنها 4000 نفر آمدند. حسن علیه‏السلام به کوفه برگشت و بر منبر رفت و فرمود:
شگفتا! از مردمی که - پی‏درپی - نه حیا دارند و نه دین! اگر کار را به معاویه واگذارم، سوگند به خدا! با بنی‏امیه هرگز آسودگی نخواهید دید. آنان چنان شما را بیازارند که آرزو کنید به جای آنان، زنگی بر شما حکم براند. اگر یاورانی بیایم، خلافت را به او نمی‏سپارم؛ چون حکمرانی برای بنی‏امیه، حرام است. اف بر شما، اندوه بر شما، ای بردگان دنیا!
بیش‏تر کوفیان به معاویه نامه نوشتند که:ما با توایم و اگر بخواهی، حسن را دستگیر می‏کنیم و نزد تو می‏آوریم. سپس به خیمه امام حسن علیه‏السلام هجوم بردند، او را آزردند و مجروح ساختند.
امام حسن علیه‏السلام به معاویه نوشت:ولایت و خلافت، متعلق به من و خاندان من است و بر تو و خاندانت حرام است. این را از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم. اگر افرادی شکیبا و آگاه به حقم بیابم، آن را به تو نمی‏سپارم.
حسن علیه‏السلام به کوفه برگشت. [1] .

ابن‏ابی‏الحدید نقل کرده است:
حسن علیه‏السلام در حالی که لباس مشکی پوشیده بود، بیرون آمد. عبیدالله بن عباس را، که قیس بن سعد بن عباده همراه او بود، به فرماندهی 12000 نفر گمارد و به سوی شام گسیل داشت. حسن علیه‏السلام آهنگ مدائن نمود. او در ساباط، زخمی شد و خیمه‏اش غارت شد. سپس وارد مدائن شد. این خبر به معاویه رسید و آن را اشاعه داد. سران و بزرگان سپاه حسن علیه‏السلام، که با عبیدالله گسیل داشته بود، پنهانی به معاویه می‏پیوستند. عبیدالله آن را به امام نوشت. امام علیه‏السلام برای مردم سخن گفت و آنان را سرزنش کرد و فرمود:
با پدرم مخالفت کردید تا - در حالی که خوش نداشت - حکمیت را پذیرفت. بعد از آن، پدرم شما را به نبرد با شامیان فراخواند، و شما نپذیرفتید؛ تا این که پدرم به کرامت [شهادت در راه] خدا رسید. سپس با من پیمان بستید که در صلح باشید با هر که من با او در آشتیم، و بجنگید با هر که من با او می‏جنگم. اینک به من گزارش رسیده است که بزرگان شما نزد معاویه می‏روند و با او بیعت می‏کنند! دیگر مرا بس است [رهایم کنید] و در دین و جانم، مرا نفریبید!
حسن علیه‏السلام، عبدالله بن حارث بن نوفل بن حارث بن عبدالمطلب - که مادرش هند، دختر ابوسفیان بن حرب است - را برای ترک مخاصمه، نزد معاویه فرستاد و با معاویه شرط کرد که به کتاب خدا و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله عمل کند؛ برای کسی پس از خود بیعت نگیرد؛ کار را به شورا واگذارد؛ و جان، مال و ناموس مردم، در امان باشد. [2] .

ابن‏أعثم می‏گوید:
… چون مردم این سخن را از حسن علیه‏السلام شنیدند، در ذهنشان افتاد که گویا او دست از خلافت شسته و آن را به معاویه سپرده است. از این رو، برآشفتند، از هر سو هجوم آوردند، سخن حسن علیه‏السلام را قطع کردند، اموال او را غارت نمودند، جامه‏اش را شکافتند… و همه‏ی یارانش، از گرد او پراکنده شدند. حسن علیه‏السلام فرمود:لا حول و لا قوة الا بالله.
راوی می‏گوید:(سپس) حسن علیه‏السلام در حالی که از این رویدادها غمگین بود، اسب خود را خواست و سوار شد و به راه افتاد. سنان بن جراح اسدی آمد و در تاریکی‏های ساباط مدائن، به کمین حسن علیه‏السلام نشست. حسن علیه‏السلام در حال عبور از آن جا بود که او ناگهان سررسید و با کلنگی که در دست داشت، بر او زخم کاری زد. حسن علیه‏السلام آهی کشید و از اسب بی‏هوش بر زمین افتاد. مردم به سنان اسدی هجوم بردند و او را کشتند.
حسن علیه‏السلام - در حالی که ناتوان بود - به هوش آمد. زخمش را بستند و او را به مدائن بردند. فرماندار وقت مدائن، سعد بن مسعود ثقفی - عموی مختار بن ابی‏عبیده بود - از این رو، حسن علیه‏السلام در منزل او فرود آمد، و فرستاد تا پزشکان را آوردند، و جراحت او را معاینه کردند! پزشکان گفتند:ای پیشوای مؤمنان! مهم نیست. حسن علیه‏السلام، [چند روزی] در مدائن، برای معالجه توقف کرد. [3] .

پی نوشت ها:
[1] الخرائج و الجرائح 575:2.
[2] شرح ابن‏ابی‏الحدید 22:16.
[3] الفتوح 289:4.

منبع : پایگاه جامع عاشوراییان

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.